برای یک کسب و کار خوب علی الاصول باید بتوان در سه حوزه زیر پاسخ های مناسبی فراهم آورد.
- تقاضای بازار
آیا تقاضای حقیقی و جدی برای محصولات تولیدی آن وجود دارد؟
اندازه بازار هدف چقدر است و پتانسیل رشد اتی به چه میزان برآورد می شود؟
آیا رقبایی وجود دارند؟ اگر چنین است چه چیزی این کسبوکار را از آنها متمایز میکند؟
آیا تحقیقات بازاری برای ارزیابی بازار و تقاضا انجام شده است؟
- مالی
هزینههای سرمایهگذاری اولیه و هزینههای عملیاتی جاری به چه میزان برآورد شده اند؟
این کسب و کار چطور پول می سازد و چه استراتژی قیمتگذاری اعمال میکنید؟
وضعیت وصول مطالبات و جریان نقدی در این کسب وکار با توجه به نوع مشتریان احتمالی چگونه است.
آیا پیشبینی مالی انجام دادهاید و نقطه سربه سر را ارزیابی کردهاید؟
چه منابع تأمین مالی احتمالی وجود دارند و پیش بینی بازگشت سرمایه اولیه چقدر است؟
3.دسترسی به منابع و امکانپذیری فنی
منابع لازم شامل (نیروی ماهر، تأمینکنندگان، فناوری و غیره) دردسترس هستند؟
چه الزامات قانونی و مواد و تبصره جاتی برای شروع و ادامه کار این کسبوکار وجود دارند؟
چالشها و ریسکهای احتمالی کدامند و آیا برنامههای اقتضائی مناسب (پلن بی) برای آنها دارید؟
آیا مدل کسبوکار (شیوه پول درآوردن) با توجه به منابع و پتانسیل رشد در بلندمدت جواب می دهد؟
با اجازه من متن رو حوصلهام سررفته بازنویسی میگنم.
۱)! اولین شرط برای شروع یکک بیزنس موفق اعداد گردش مالی آن است، یعنی حجم بازار. شناخت بازار به همین خلاصه نمیشود. حداقل دو مورد مهم الان به ذهن خود من میرسد: حجم انحصار بازار تا چه اندازه است – چه دولتی، خصوصی یا فردی – و آیا تقضا آفرینی را تاب میآورد؟ مثلا هر کشور مقداری بنزین مصرف میکند تقاضای جدید معنا ندارد. فشن کاملا برعکس است و تقضلاپذیر.
اگر اعداد دا و این مواارد را رعایت کرده باشید یا بیزنس آغاز نمیکنید یا نرم و راحت مطابق واقعیات نه آرزو جلو مبروید. به هرحال نیازی به خواندن مطلب بالا نیست ؛)
شوخی شوخی